سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 5221
کل یادداشتها ها : 14
خبر مایه


باز هم ابوهمزه

گریه امانم رو بریده

امشب شب اول رجبه یادم اومد یه ماه دیگه می شه یه سال ، از اون روزی که تو دستهایی که همیشه به سوی من دراز کرده بودی تا به سمتت بیام به وضوح نشونم دادی

یه سال می گذره از اون روزی که خودت رو بیشتر نشونم دادی

یه سال می گذره از روزی که بهم نشون دادی که باید چی باشم

و من حالا مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو..

خدایا من چه پیشرفتی کردم، چقدر خوب شدم

چقدر از هواهام دور شدم

چقدر به تو نزدیک شدم

آیا باز می تونم امیدوار باشم

هق هق گریه هم ارومم نمی کنم

چون گریه ام حساب گریه مریض به طبیب رو داره طبیب مشفقی که داروی درد و توصیه های لازم رو رو به مربض داده ولی مریض عمل نکرده ، در مراجعت های بعدی یه پرستار مهربان و کارکشته رو هم به یاری مریض فرستاده، اما مریض با پرستار هم همکاری نکرده، باز هم اومده به گریه و شکایت

خدایا تو حق داری هرچی بگی، ولی منم نتونستم

آخه انگار این بیمار حتی دستهاشم مریضند و کمکش نمی کنن تا بهبود پیداکنه!

چه کار کنم ، اگه به خودم فکر کنم روم نمیشه بیام به درگاهت ولی وقتی به مهربونی تو فکر می کنم نمی تونم نیام

ولی واقعا احساس عجز و ناتوانی می کنم!

فقط می توانم بگم منو ببخش!






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ